Tuesday, June 20, 2006

مصاحبه با سعید مرتضوی در نشست شورای جدید حقوق بشر سازمان ملل در ژنو

مصاحبه با سعید مرتضوی در نشست شورای جدید حقوق بشر سازمان ملل در ژنو
طنز بسیار تلخ – م. دانا

خبرنگار: آقای مرتضوی شما به سردژخیم و شکنجه گر اوین معروف هستید
درست است ؟
بله خودم هستم
میتوانید توضیح دهید که بودن شما درجلسه حقوق بشر با توجه به اینکه سرتا سر دنیا شما را به عنوان عنصری سرکوب گر و شکنجه گر میشناسند چه داستانی دارد؟
بله حقیقتا برای خود منهم جای سئوال دارد. چون من قبلا فکر میکردم که حقوق بشر سازمان ملل جایی است که میخواهند درآنجا برضد شکنجه ، زندان و اعدام مخالفین حکومت ها صحبت کنند ولی درکمال تعجب الان می بینم که اصلا چنین چیزی نیست
یعنی شما خودتان هم به این قضیه که بودنتان اینجا و درچنین جلسه ای خیلی عجیب و حتی خنده آور و درعین حال بسیار هم درد آور است اذعان دارید؟
بله کاملا . منهم نمی فهمم که چرا اینجا آمده ام
خب درهرصورت الان اینجا هستید و گویا قرار است که یک سخنرانی هم درروز پنجشنبه ایراد کنید میخواستم بدانم که سخنرانی شما در چه رابطه ایست و چه میخواهید بگوئید؟
خب واقعیت اش من قبل از این جلسه اینقدرها به کار آن خوشبین نبودم. چیزهای دیگری از حقوق بشر درذهنم بود . مثلا فکر میکردم که اینجا برضد شکنجه و زندان مخالفین نظام صحبت میکنند و یا برعلیه دستگیری روزنامه نگارها و وبلاگ نویسها و بستن روزنامه ها و سرکوب تظاهرات ها میخواهند صحبت کنند و کلا اینکه فکر میکردم حقوق بشر از نظر دنیا ، حقوق مردم است درقبال حکومت ها ولی اینجا که آمدم و دیدم که راحت مرا هم در نشست راه دادند و همچنین با دیدن کسان دیگری که دراینجا هستند به این نتیجه رسیدم که من چقدر ذهنی بوده ام و چه میزان اشتباه برداشت داشته ام و فهمیدم که منظور از این حقوق بشر درواقع حقوق بشر حکومت ها ست دربرابر مردم ویعنی اینها جمع میشوند که راه کارهای بهتری را برای حکومت ها معین کنند که ازحقوق حقه خودشان دربرابر مردم دفاع کنند و مواظب نقض این حقوق از طرف مردم باشند . مثلا نگاه کنید خیلی هم این قضیه درست و واقعی است و اصلا جای شک و شبهه بر نمیدارد . برای مثال میگویم که درکشور ما مثلا یک رهبر مذهبی هست که تصمیم گرفته است که همه کاره باشد و همه چیز زیر نظر او باشد و این حقوق اوست به عنوان یک بشر و هرمورد ی که این حقوق یعنی قدرت مطلقه او به عنوان یک ولی فقیه نقض شود و کسی به او ایراد ی بگیرد و حرفی پشت سرش بزند ویا توی یک روزنامه و یا یک وبلاگ برضد ش مطلبی نوشته شود و یا کاریکاتوری از او بکشند ویا به رئیس جمهور او کسی توهینی بکند و پشت سرش اورا مسخره کند و هاله نورش را برخ اش بکشد و خلاصه اینکه به نفرات مسئول و غیر مسئول و نظامی و غیر نظامی این نظام کسی چپ نگاه کند خب این در حقیقت نقض حقوق این حکومت است و ما به عنوان حامیان حقوق بشر بایستی جلوی آن با یستیم و با تمام قوا مراقب باشیم که این نقض حقوق بشر که دراینجا مصداقش همین ولایت فقیه است صورت نگیرد و هر وسیله ای را که بشود دراین مورد بکار برد البته باید استفاده کنیم منهم با توجه به این مساله و واین دید جدیدی که درمورد حقوق بشر و درمورد سازمان های حقوق بشری وسازمان ملل پیدا کرده ام که برایم مشخص شده است که این ملل و بشر را فقط باید جایش را با دول و حکومت ها عوض کرد تصمیم دارم که پیشرفت های جدید سیستم قضایی ایران را در مورد تعزیر ات که به اصطلاح مخالفین نظام به غلط به آن شکنجه می گویند و لی ما به آن امکانات تربیتی می گوئیم و حالا هم که بهتر است آنرا وسایل دفاع از حقوق بشر نام بگذارم دراین جلسه عنوان کنم و همیچنین دستاورد های روانشناسی و علمی یی را که دررابطه با جلوگیری از نقض حقوق بشر ما طی یک دوره طولانی حمایت و حراست از حقوق بشر بدست آورده ایم دراختیار سایرین قرار دهم
مثلا اینکه ما به این نتیجه رسیده ایم که بهتر است مجرم را قبل از انجام جرم دستگیر کرد. حسن این کار این است که وقتی درزندان باشد جرمی انجام نمی دهد ویا بشکلی که ما با او برخورد میکنیم حتی بعد از آزادی هم جرات هیچ مخالفتی را نخواهد داشت . درمورد مثلا وب لاگ نویس ها . تصمیم گرفته ایم که قبل از باز کردن وبلاگ آنها را شناسایی و دستگیرکنیم یعنی الان ما با استفاده از جدیدترین تکنولوژی ها موجود همه کامپیوترهای مردم را روزانه چک می کنیم و هرمورد ی را که شک کنیم طرف میخواهد وبلاگ سیاسی بزند را درمیآوریم و به سراغش می رویم. همچنین درمورد تظاهرات خیابانی . که ماموران لباس شخصی مان ( که هم از خانم ها و هم از آقایان هستند) درخیابان ها مردم را یکی یکی چک می کنند بخصوص در روزهای خاص مثلا سالروز 18 تیر ویا شانزده آذر و اینها و توی چشم جوانها نگاه میکنند و اگر شک کنند که او مخالف است و ممکن است که برود توی تظاهرات شرکت کند دستگیر ش می کنند . یا درمورد روزنامه ها و کارهای دیگر هم . یعنی این یک تئوری خیلی نویی است که حتی خیلی اعدام ها را ما قبل از اینکه درواقع جرمی از فرد سرزده باشد انجام داده ایم . معتقدیم که اگر یک نفر را اعدام کنیم حتی اگر بدون دلیل باشد بهتر است از اینکه بعدا 10 نفر را با دلیل بخواهیم اعدام کنیم. خلاصه میخواهم بگویم که واقعا حیف بود که کشورهای دیگراز همه این راهکارهای حقوق بشر بی خبر باشند . من خودم معتقد هستم وقتی که ما میخواهیم حتی انرژی هسته ای را با کشورهای جهان سوم سهیم شویم چرا نباید در این موارد جلوگیری از نقض حقوق حکومت ها و دولت ها آنها را یار ی کنیم . خلاصه امر اینکه من بسیار خوشحال هستم که اینجا آمدم و فهمیدم که اصلا حقوق بشر معنایش چیست !! چون قبلا فکر میکردم کلمه مزخرف و بیهوده ایست و باید از فرهنگ لغت پاک شود اما با دعوت من و پذیرش من به این جلسه این مشکل ذهنی ام الان بکلی حل شده است و خدا را شکر میکنم
ومیدانم که وقتی به ایران برگشتم با انرژی خیلی بیشتری دراتاق های تعزیز ( که مخالفین نظام میگویند شکنجه خانه و تاریکخانه ) بکار خواهم پرداخت و مسلما حقوق بیشتری از این حکومت و ولایت فقیه را حفظ و حراست خواهم کرد .

Wednesday, June 07, 2006

احمدي‌نژاد:براي موفقيت تيم ملي فوتبال،هداياي ويژه‌اي در نظر گرفته شده است


جک روز!!!!
احمدي‌نژاد:براي موفقيت تيم ملي فوتبال،هداياي ويژه‌اي در نظر گرفته شده است
ايرنا : "محمود احمدي نژاد" رييس جمهوري اسلامي ايران به اعضاي تيم ملي فوتبال ايران وعده دارد، هدايايي ويژه‌اي براي موفقيت تيم ملي در مسابقات جام جهاني آلمان در نظر گرفته شده است كه به موقع اعلام مي‌شود
. طبق خبری که خبرنگار ویژه ما از راهروهای کاخ ریاست جمهوری مخابره کرده است این هدایا مشخص شده اند. اگر تیم ایران با دو گل پیروز شود به کاپیتان تیم یک توپ فوتبال که با انرژی هسته ای پرشده است داده میشود. اگر با یک گل پیروز بشوند . به هر کدام از بازیکنان یک هاله نور برای دورسرشان هدیه میشود . اگر بدون گل و با پنالتی پیروزبشوند .به هرکدام یک کاپشن مخصوص احمدی نژاد داده میشود .و یک سفر جمکران به همراهی رئیس جمهور اما اگر ببازند دسته جمعی باید به دیدار آیه الله تمساح یزدی بروند و درمحضر ایشان طلب مغفرت کنند.

Monday, June 05, 2006

مش غضنفر و مشکلی به نام "شیرین عبادی"!!


حسین پویا
پنجم جون 2006
مش غضنفر و مشکلی به نام "شیرین عبادی
"!!
آی آمد مش غضنفر؛ با سگرمه هایی درهم. آنچنان درهم که جرات احوال پرسی هم در آدم زایل میشود. میترسی پاسخی دندان شکن دریافت کنی و آنوقت بیا و درستش کن. اما زندگی یعنی همین جرات کردن ها. اگر مش غضنفر اینگونه عصبانی است، وظیفه این حقیر در احوالپرسی و درآوردن ته و توی قضیه بسی سنگینتر است. به قول آن بزرگوار من مرغ طوفانم مرا ازموج باکی نیست!! میگویم آی مشدی قربانت بشوم شما را چه میشود؟ کدام یک از کشتی هایت در کدامین دریای طوفان زده غرق شده که اینگونه ترش رو گشته ای؟
نیم نگاهی چپ چپانه میکند و به روی مبارک نمی آورد که انگار سوالی بوده و جوابی لازم است. قدری فاصله گرفته، سینه را صاف کرده، پا را چپ و راست گذاشته و با صدای رسا سوالم را تکرار میکنم. مشدی که گویی از خوابی گران بیدارشده، سرفه ای میکند و میگوید:
- آقا جان دست به دلم نذار. چه میخواهی از این حال خرابم. بگذار تا با درد خودم بسازم. اینجوری بهتر است.
دلداریش میدهم و از فواید دوست خوب و محرم راز برایش میگویم و از اهمیت بیان دردها در مداوای فشارهای روانی. از مضار لب فروبستن به وقت گفتن خدمتش عرض میکنم. چند بیتی شعر چاشنی کلامم میکنم. مخلص کلام اینکه راضی اش میکنم که حرف بزند.
میگوید: آقاجان حالم دارد از این خانم شیرین خانم عبادی به هم میخورد. دارم دیوانه میشوم پدرجان. این خانم دیگر دارد روی رهبران حزب توده را هم سفید می کند. اینهمه بی چشم و رویی در حق مردم ایران نوبر است پدرجان. نوبر.
میگویم: مشدی جان چه شد آن اظهار علاقه ها. شما نبودی که فرمودی این خانم همه چیزش شیرین است؟ نفرمودی وجناتش شیرین؟ نفرمودی حرکاتش شیرین؟ نفرمودی کلماتش شیرین؟ تازه چیزهای دیگر هم فرمودی که بنده سانسورش میکنم. بنده یک کلمه عرض کردم که بالای چشمش ابروست، شخص جنابعالی مرا سرزنش فرمودی که نگویم. حالا هم اگر چیزی بگویم یا شما ناراحت میشوی و یا آن مزدوران وزارت اطلاعات آخوندها دوباره چیز خوری شان شروع میشود. اینست که در مورد این خانم تصمیم به سکوت گرفته ام. اصرار هم نفرما که چیزی نخواهی شنید.
مشدی که انگار توی رودربایستی مانده با صدایی خسته و ناراحت میگوید:
- میدانی آقاجان همه اش تقصیر این غربی های نامرد است. اگر اینها پشت رژیم را نگرفته بودند حالا اینجوری نشده بود. یک جایزه نوبل صلح دادند به آن خانم شاخش کردند برای ملت. حالا یک چنین روزهایی که آخوندها زیر فشار هستند دوره میگذارد و از همه چیز آن پدرسوخته ها دفاع میکند. یک روز میگوید این پدرسوخته ها از پروژه های اتمی شان هدفهای صلح طلبانه دارند. حالا هم آمده در همین لندن خودمان جلسه گذاشته و از داشتن بمب اتمی آخوندها دفاع کرده و گفته
"اگر آمريکا از اين نگران است که ايران با دست يافتن به سلاح هسته ای منطقه را به آتش بکشد، بايد بداند که اين خطر هم اکنون هم در منطقه به وجود آمده است.خانم عبادی به پاکستان اشاره کرد که به گفته وی مسلمانانش بنيادگراتر از مسلمانان ايرانند، رئيس جمهور آن با کودتا و نه از راه انتخابات روی کار آمده و در عين حال بمب اتمی هم دارد.او گفت: "فرق ايران و پاکستان اين است که پاکستان دوست و فرمانبردار آمريکاست اما ايران نمی خواهد از آمريکا فرمانبرداری کند"
از شنیدن این حرفها چشمهایم از تعجب گرد میشود. جرات نمی کنم چپ چپ نگاهش کنم. بیم آن دارم که عصبانیتش بیشتر بشود و کار دستش بدهد. سنی ازش گذشته. جای پدر ماست و رعایت حالش را باید کرد. آرام میگویم:
-همین مشدی جان همین!! از شما بعیده. درسته که شما جوانیاتون توده ای بوده اید اما ماشاء اله سالهای سال است که دیگر آدم حسابی هستید مشدی جان. الهی قربان آن دستهای پینه بسته تان بروم. اینها که حرفهای بدی نیستند. با همه حزب الهی بودنش بد هم نگفته است . خوب پاکستان بمب دارد. رئیس جمهورش هم باباقوری است و تیپش هم مثل انتر است. انتخاب هم نشده و به زور به مردم چپانیده شده. یعنی در واقع خودش را چپانیده به پاکستانی های مادر مرده. مسلمانانش هم اونقده بنیادگرایند، اونقده بنیادگرایند که نگو و نپرس. تازه ولی فقیه هم ندارند. شورای نگهبان هم ندارند. حزب فقط حزب اله هم ندارند. بزرگان و آزادیخواهانی نظیر آیت اله رفسنجانی خالق پروژه های عظیمی نظیر قتلهای زنجیره ای که حتی حاضر شده به دخترش اجازه دوچرخه سواری بدهد هم ندارند. در عوض رئیس جمهور ما انتخاب شده. تازه در سه مرحله هم انتخاب شده. یکبار شورای نگهبان انتخابش کرده. بعدش ولی فقیه انتخابش کرده. بعدش حزب اله انتخابش کرده. بابا قوری هم نیست. خوش تیپ هم هست و هیچ شباهتی به میمون ندارد. دور سرش هم نور دارد. اگه یه خورده هم قدش بلندتر بود میشد جای آلن دولون توی فیلمهای فرانسوی بازیش داد. خوب این حرفها کجاش ایراد داره مشدی جان. از آن گذشته.....
حرفم را قطع میکند. عصبانی شده. دیدی چطور شد؟ نکند خدا نکرده این زن باعث سکته مشدی جان ما بشود. خدا لعنتش کند. یعنی خدا لعنت کند این اروپایی های نامرد را که اونجوری این زن را به اسم حقوق بشر و صلح و اصلاحات به ما چیز کردند. دست مشدی را میگیرم و صورتش را می بوسم. میگویم:
مشدی جان قربانت بروم شوخی کردم. بر خمینی دجال لعنت که همه این آتیشا از گور اون بلند میشود. آرام باش خواهش میکنم.
میگوید:
- آخر آقاجان این زن فکر کرده است با قبیله کورها طرف است. خاک بر سر اونهایی که توی اون جلسه نشسته بودند و جواب این حرفهای مفت را ندادند. یکی پیدا نشد که به او بگوید خر خودتی و هفت جد و آبادت. حکومت پاکستان دیکتاتوری نظامی غیر مذهبی است. ولی فقیه هم ندارند. شورای نگهبان دایناسورها هم ندارند. مسلمانان بنیادگرایش هم نقشی در حکومت ندارند. از آن گذشته اونها به این بهانه بمب اتم ساختند که کشور همسایه شان که سالهاست با آنها در گیری و جنگ دارند؛ یعنی هند، بمب اتم دارد. آنها کی خواسته اند که رهبر جهان اسلام بشوند و اسرائیل را از روی نقشه جغرافیا پاک کنند. از همه اینها مهمتر اینکه اونها و هندیها و بقیه هم بیخود بمب اتم دارند. باید بمب اونها را هم ازشان گرفت.
میگویم مشدی جان دمت گرم. خونت را کثیف نکن. حالا این خانم یک شکری خورده. حرفهای ایشان را هم بگذار به حساب یک جناحی از رژیم. جایزه صلح و حقوق بشر را ولش کن.
میگوید: راست میگویی آقاجان اینها همه از بدشانسی ما مردم ایران است. جایزه و پولش را خانم میگیرد بدبختی اش را مردم باید تحمل کنند. خاک برسر این دنیا.
حق دارد مشدی. خاک بر سر این دنیا که حقیقتا شده است دنیای نامردی.
برای دیدن دیگر نوشته های حسین پویا به وبلاگ زیر بروید
http://hosseinpooya.blogspot.com/

Thursday, June 01, 2006

ما ایرانیا همه مون "حکیم باشی" هستیم


حسین پویا
اول جون 2006

ما ایرانیا همه مون "حکیم باشی" هستیم!!

بینندگان عزیز تا یکساعت دیگه با ما باشید در برنامه میزگرد سیاسی هفته تلویزیون "صدای آمریکا". مهمان امروز ما آقای دکتر "د- ج" هستند. ایشان تا اونجایی که بنده میدونم متخصص علم جامعه شناسی هستند و در همین رشته هم در یکی از دانشگاه های اروپا تدریس می کنند. با اینحال ازشون تقاضا می کنم که خودشون هم در این مورد توضیح بدن. ضمنا بفرمایید که در رشته های دیگر نظیر وسایل ارتباط جمعی و امور اقتصادی هم تخصصی دارید یا فقط تخصصتون در زمینه جامعه شناسی است؟ خواهش میکنم
دکتر- عرض کنم اجازه بدین ابتدا خدمت بینندگان شما سلام عرض کنم. همانطور که فرمودید بنده درجه ی دکترای خودم رو در رشته جامعه شناسی از دانشگاه لندن گرفته ام و در حال حاضر هم در یک دانشگاه مشغول تدریس جامعه شناسی هستم. در هیچ رشته دیگری تخصص ندارم البته خوب در حد مطالعات روزانه مثل خواندن روزنامه و دیدن برنامه های تلویزیون در جریان مسائل دیگر هم قرار میگیرم.
مجری- آقای دکتر ضمن تشکر از حضورتون در این برنامه اجازه بفرمایین اولین سوالم رو خدمتتون بگم. عرض می کنم که موضوع جالبی که بین ما ایرانیان رایج است اینکه هر موضوعی را ما به بحث میگذاریم، از موضوع اقتصادی و یا اجتماعی و غیره بسیاری هموطنان زنگ میزنند و اظهار نظرهای قاطع می کنند. مثلا وقتی صحبت مردم داخل و مسائل اجتماعی شون میشه دوستان زنگ میزنند و هم نظر میدن و هم نسخه می پیچن و جالب هم این است که گاهی اوقات این نسخه ها با همدیگر تضادهایی دارند که آدم گیج میشه. میخواستم نظر شما رو در این مورد بپرسم.
دکتر- عارضم به حضور شما که جامعه ما جامعه ایست در مرحله قبل از مدرنیزم و در حقیقت جامعه ایست سنتی. در چنین جوامعی پدیده ای وجود دارد به اسم حکیم باشی.
مجری – منظورتون اون ضرب المثلی است که میگه حکیم باشی رو دراز کنید؟
دکتر - نخیر. الان توضیح میدم. در قدیم که هنوز علوم اینقدر شعبه های مختلف پیدا نکرده بودند مثلا در رشته پزشکی، یک نفر که دکتر میشد و یا در واقع میشد حکیم باشی، در همه زمینه های علم پزشکی اظهار نظر میکرد و به اصطلاح مریض میدید. هم دندانپزشک بود، هم شکسته بندی میکرد و هم طب داخلی و چشم پزشکی میکرد. اما در جوامع مدرن خوب در همین علم پزشکی هرکس مریض خودشو می بینه و دندانپزشک در کار چشم پزشک دخالت نمیکنه و دکتر داخلی کاری به جراحی استخوان نداره. هموطنان ما هم که هنوز از این فرهنگ خلاص نشده اند همه حکیم باشی هستند و در هر زمینه ای حتی بدون اینکه چند کتاب در اون زمینه خوانده باشند، اظهار نظر می کنند. هونطور که عرض کردم بعضی هموطنان که در زمینه موضوع مورد بحث هیچ تخصصی ندارند و حد اکثر در حد مطالعات روزانه مثل خواندن روزنامه و دیدن برنامه های تلویزیون در جریان مسائل قرار میگیرند، با حق به جانبی به خودشون اجازه میدن در همه زمینه ها نظر بدن. بعضی هم که در رشته خاصی مثلا همین جامعه شناسی تخصص دارند و فکر میکنند همین به اونها صلاحیت میده که در زمینه های دیگر هم اظهار نظر قاطع بکنند. که خوب باید این را ما یاد بگیریم که هرکس در رشته ای که تخصصش رو داره حکم کنه و اظهار نظره کنه.
مجری – متشکرم از پاسخ جامعی که دادید. قربون دهنتون. سوال دوم من اینست که ....
دکتر - ...............انقلاب نارنجی............دموکراسی........شورش خونین و کور ........
...........
مجری - سوال دهم در زمینه اقتصاد است. بفرمایید که راه حل بیرون رفتن رژیم از مشکلات اقتصادیش چیه؟
دکتر - عرض کنم که به نظر بنده رژیم می بایستی ارز رو از حالت یک بعدی و بی هویتی در آورده و به حالت ...........میشود.
مجری – سوال بعدی در مورد مسئله هسته ای رژیم است. هموطنی پرسیده اند به نظر شما به لحاظ فنی داشتن نیروگاههای آب سنگین با نیروگاههای آب سبک چه تفاوتی دارد و کدامیک برای کشور ما متناسب است؟
دکتر- عرض کنم که نیروگاههای آب سنگین در واقع آبشون سنگینه یعنی مقداری گل و لای توش هست. که باعث میشه ته نیروگاه معلوم نباشه. همین سنگینی آبشون خودش باعث میشه که ...........باشد.
مجری – متشکرم. وقتمون داره تموم میشه آقای دکتر و فقط میرسیم به یک سوال دیگه جواب بدیم. هموطنی پرسیده اند که اگر آمریکا بخواهد به ایران حمله نظامی بکند در مرحله اول چیکار باید بکند و چه تعداد سرباز نیاز دارد. ضمنا بفرمایید که فرق بین موشک کروز با تانک تی 72 از نظر نظامی چیه و هرکدام در چه مرحله ای به کار برده میشود؟
دکتر- ضمن تشکر از شما و این دوست سوال کننده باید عرض کنم که اولا موشک و تانک و این چیزا همه شون جزو ادوات جنگی به حساب میان و خوب بر اساس اطلاعات بنده در یک جنگ کلاسیک حتما از اونا استفاده میشه. ضمنا در یک حمله نظامی از نظر استراتژیکی ....................است.
مجری – متشکرم از حضور شما در این برنامه. نکته ی مربوط به حکیم باشی تون واقعا جالب و آموزنده بود. باز هم تشریف بیارید.
دکتر – بنده هم متشکرم. به امید دیدار.

برای خواندن نوشته های حسین پویا به وبلاگ زیر مراجعه کنید.
http://hosseinpooya.blogspot.com/