Saturday, May 20, 2006

نامه احمدی نژاد به پاپ بندیکت شانزدهم


نامه احمدی نژاد به پاپ بندیکت شانزدهم

طنز از م. دانا


پاپ بندیکت عزیزم . جانم فدای مسیح باد و فدای تو وبقول ایرانی ها چاکرت و غلام خانه زادت هم هستم . یک علتی که من با تو رابطه ای صمیمانه دارم این است که تو یهودی نیستی . و مثل آن یکی پاپ چیززیادی درمورد هولو کاست نگفته ای و حس ششم من میگوید که مثل من اصلا به آن شک داری . و اما برویم سرموضوع اصلی
امروز که دارم این نامه را مینویسم باز چند نفر به دروغ مسیحی شده اند و چون من معتقدم که این مسیحی های دروغین که صد البته هم پدرشان و هم مادرشان و جد و آباء شان مسلمان بوده اند و حالا خودشان تصمیم گرفته اند که مسیحی بشوند ( که به نظر ما خلاف مسیحیت است و هیچ مسلمانی حق مسیحی شدن ندارد) اول از همه خواستم که اجازه بگیرم و این مسیحی شده هایی را که گرچه غسل تعمید هم گرفته اند ولی میدانم که تو هم مثل من با اینها مساله و مشکل داری چون زمان محمد پیغمبر ما هم اجداد اینها اول مسیحی بودند و بعد اینها مرتد شدند و مسلمان شدند و تو حتما بیشترازمن اینها را خطاکار میدانی . به این خاطر دستورداده ام که به خاطر رضای خاطر تو دستگیرشان کنند وبه خاطرمرتد شدن اعدامشان کنند.
دوم اینکه چون شما مومن با ارزشی هستید و حتما خدا شناس هم هستید خواستم بگویم اینهمه که خدا را دوست داری چرا نمی آیی ایران ؟ یک سفر اگر به ایران میکردی نان من درروغن کرمانشاهی بود. کاش میآمدی و با نان وشراب همه ما را تقدیس میکردی . و به این جورج دبلیو نشان میدادی که ما را به آدم بودن بودن قبول داری .
ولی نکته اصلی که خواستم درموردش برایت بنویسم. داستان ازدواج این پسرهای ما با دخترهای مسیحی است . دردین ما قانون است که دختر مسیحی را میشود عقد کرد به شرطی که یواش یواش تحت تاثیر شوهرش مسلمان شود و نماز و روزه راست راستکی بخواند. ولی میدانی که زمانه عوض شده است و دیگر هیچ دختری گوشش به هیچ مردی و هیچ زنی گوشش به هیچ شوهری بدهکار نیست . مشکل جدی ما این است که این روزها به جای اینکه مردها زنها ی مسیحی را مسلما ن کنند . زنهای مسیحی مرد ها ی مسلمان را مسیحی میکنند. البته این نه به خاطر خدا و مسیح و این قضایا . بلکه به خاطر رفتن به کشورهای استکباری است . کلیساهای شما از این مسیحیان قلابی پناهنده حمایت میکنند. من فقط میترسم که همه جوانان و حتی پیران کشور من به شوق سرزمین های موعود مسیحی بشوند. ازتو فقط یک خواهش دارم و آنهم این است که دستوری بدهی که اولا هیچ مسلمانی حق مسیحی شدن ندارد و ثانیا هیچ کشور غربی حق پذیرفتن مسیحی ازایران را ندارد و ثالثا هیچ کلیسایی حق کمک به مسیحیان آمده از ایران را ندارد. حتی اگر هم لس ( بی خانه) بشوند و یا اسکویجی کید ( شیشه شور).
و اما نکته چهارم که اصلا من به خاطر آن خواستم مزاحمت بشوم این بود که من دارم تقلید پیغمبر اسلام را میکنم . لابد خبرداری که او بعد از فتح مکه شروع کرد به نامه نوشتن به پادشاهان ایران و روم و اتیوپی و اینها. حالا من البته تلاش میکنم که این کاررا دوباره بعد از هزار و چهار صد سال تکرا ر کنم. ولی مردم میگویند من هنوز به دوران پیغمیر نرسیده ام یعنی عقب تر هستم. برخی میگویند که اساسا هنوز تکامل بیولوژیک را از سرنگذرانده ام و خیلی باید صبر کنم. نظر شخص تو چیست؟ آیا رابطه ای با مسیح داری که اگر خودت هم نمیدانی به او بگویی که خودش جواب بدهد و یا از محمد برایم سئوال کند؟ میدانی بندیکت عزیز . من یک هاله نوردارم که شبها اتاق خوابم را روشن میکند و آنقدر روشنی اش زیاد است که خوابم نمی برد . بعد بلند میشوم میروم بیرون . که نورکمتر بشود . این روزها چشم هایم ضعیف شده اند و هربار شماره عینکم بالاترمیرود. ولی هرچه کردم نه با خدا توانستم تماس بگیرم و نه با پیغمبر . فعلا فقط با این آقای مصباح تماس دارم . و او البته ازطریق چاه جمکران با امام زمان مرتب بحث و فحص میکند و تصمیم گیریهای مشکل را به ایشان اطلاع میدهد . مثلا همین مبارزه با بی حجابی و رفتن زنها به استادیوم ورزشی که من نسنجیده و ازروی سادگی دستورش را دادم و ایشان با امام زمان چک کرد که ایشان مخالفت کرده بودند .
بگذریم. من خواستم تو یک کمکی به من بکنی . چون این نامه ها را دارم سریا لی مینویسم .و تا حالا فقط شماره اولش که به جورج بوش بود از کتاب های هاری پاتر هم بیشتر سروصدا کرده است ولی از تو چه پنهان ، بین خودمان باشد این نامه ها فعلا به عنوان یک راه حل خیلی اورژانس برای مسایل ایران ازطرف رهبر معظم ما دربرنامه قرار گرفته است . و چون هرنامه ای 50 یا 0 6 صفحه خواهد بود به این خاطر روزها و ماه ها هم نوشتن اش و هم خواندنش و هم تجزیه و تحلیلش طول خواهد کشید و چون کسی هم چیزی از این نامه ها سرد رنمی آورد علی القاعده هزاران تحلیل گر سیاسی درمورد آن نظر خواهند داد و زمان زیادی را برای ما میخرندو زمان برای ما میدانی که الان گران تراز طلا است . درحقیقت راستش را بگویم این نامه ها مثل قصه های هزارویکشب میماند و منهم دارم نقش شهززاد قصه گو را بازی میکنم . تا این نامه ها تمام بشود ما کار خودمان را کرده ایم و دشمن را به خواب برده ایم . حالا اینها را به کسی نگو. چون تو آدم مومنی هستی آنرا افشا کردم . خواستم بپرسم فکر میکنی بعدیش را به ژاک شیراک عزیز بنویسم یا به آ ن تونی بلر بی همه چیز؟؟ کدامیک دراولویت هستند. هرچند که باید به آن زن آلمانی هم بنویسم و این از همه سخت تراست . نمیدانم اگر محمد پیغمبر ما الان بود آیا هرگزبه یک زن نامه مینوشت؟ نظر تو چیست ؟ بهتر نیست به جای زن آلمانی به یک مرد ازقبیله بو آ بوآ بنویسم ؟ مطمئن هستم که مفید ترخواهد بود. این قبیله باید که درآمازون باشد یا درآفریقا ولی هرچه باشد روسا یشان زن نیستند و مخاطب نامه ها یک آدم خواهد بود . خب بندیکت عزیز سرت را درد نمی آورم . باید بروم به یک استان دیگر و سخنرانی تازه ای بکنم. حتما خبر سخنرانی جدیدم را درهمه مطبوعات غربی خواهی خواند. چون حرف هایی که من میزنم معمولا همه جا را به هم میریزد. اب و ابن و روح القدس یار ت باشند . گرچه اینها کفر هستند و اگر اینجا بودی معلوم نبود که علماء چکارت میکردند ولی فعلا لازم است با هم دوست باشیم. و راستی یک چیز دیگر . آقای جنتی پیشنهاد داده است که نامه های مرا درکتاب های درسی بگذارند. ولی خودم میخواهم مثل کتاب های هاری پاتر بشوند وازرویشان فیلم تهیه کنند. نظرتو چیست؟ و راستی آیا به نظرتو درمورد این هاله نور هم درنامه ها بنویسم؟ جواب نامه ام را زود بنویس که منتظرم . با آرزوی جلجتا و تاج خار و صلیب .برای تو دوست مومن و با نفوذ. راستی اگر واتیکان به انرژی هسته ای نیاز داشت یادت نرود که خبرم کنی.
چاکرت . داداش محمود

No comments: