Tuesday, October 17, 2006

نامه پنجم(5) حضرت امام خمینی قدس سره




فرج الله خاکخور تهرانی
طنز
نامه پنجم(5) حضرت امام خمینی قدس سره
به مسئول تحریریه سایت ایران دیدبان و تقاضای
اخراج یکی از اعضای هیئت تحریریه ایران دیدبان

بسمه تعالی
لکن بنده نمی دانم، از بابت خطاهای متواتره و متکاثره شما، در اینجا از کجا خاک پیدا بکنم، و بر سر خودم بریزم، چون مع الاسف اینجا هر چه هست انواع نیمه سوزهاست! ، هر چه هست انواع خاکسترهاست!،انواع فلافل وخرادل ونوشادرات است و هیچ نوع از انواع خاک پیدا نمی شود که تا بنده بر سر خودم، و همچنین حاج آقا احمد آقا از دست شما برادران و خواهران بریزم .
در اینجا که جز حاج آقا اسدالله و سید احمد آقا کسی نیست و بنده نمیدانم چه باید بکنم؟ بنده از بابت مسامحات دائم التواتر و کثیر التزاید شما، حتی این فرصت لازمه را هم ندارم، که مطالعات علمیه خودم را، نزد استاد الاساتید ازل و ابد خود، تلمذ نموده وتکمیل بنمایم! ، از جمله دیشب تا نیمه های شب با برادرمان جناب ابن ملجم، که در رابطه با ضربت زدن او را دعوت کرده بودم که بیاید خدمت بنده، و با شیطان رجیم که تازه از سفر تهران برگشته بود و سلام و دعای سید علی آقا و برادر عزیزم آقا محمود و سایر علمای جمهوری را برای ما آورده بود اوقات بسیار خوشی داشتیم! وبا جناب شیطان صحبتی داشتیم، و داشتیم،شکیات خود را در باب خلقت، ودر باره این مشکل غامض که:
چطور شده که خداوند متعال علیم که همه چیز را از قبل می داند! و سر رشته تمام امور چه در گذشته و چه درحال و چه در آینده در ید اقتدار اوست و البته بوده و خواهد بود، و خودشان هم در باره این امر فرموده اند و تعز من تشا و تذل من تشا! یعنی: من هستم که عزیز می کنم، چنانکه ما را کرده و من هستم که بدبخت و بیچاره می کنم!چنانکه بحمدالله ملتی را اینطور کرده! و همچنین گویا در باب خلقت فرموده است که: ما رمیت اذ رمیت! یعنی در دل شبهای تاریک! این شما نیستید که تیر می اندازید! بلکه این من بوده ام که انداخته ام تیر را! و من هستم که تیر را می اندازم بجائی که باید و شاید! و به همین علت هم که ایشان تیر را انداخته اند و بحمدالله تیر به هدف برخورد کرده است به ما می گویند «آیه الله!!» «آیت» هم البته به معنی «نشانه» است!! حالا چطور شده که ایشان که قاعدتا تیر را باید انداخته بوده باشد! آمده و از دستش در رفته! و یک آدمهائی مثل بعضی از ما آخوندها را و یا شما برادران و خواهران شریف و مزدور را! با این صورتها و سیرتهای منحوس و واجب الکفاره! خلقت نموده، و باعث شده است که این همه فساد و جنایت و خیانت نموده، و ملتی را بیچاره کرده!! و دنیائی را بهم بریزیم، و طوری بشود که پاره ای از آدمها اساسا بخاطر این کار،یعنی خلقت امثال بنده و شما، در عقل و شعور علت العلل، و استقص فوق استقصات، یعنی، پروردگار شک بکنند را، بر طرف می کردم، و از شیطان داشتم این سرخفی اکبرو رازمکتوم اعظم را می شنیدم که:
خلقت ما آخوندها و شما برادرها و خواهرها! در اساس کارخداوند متعال نبوده، وکار ایشان ! یعنی جناب شیطان! بوده، و ایشان یعنی جناب شیطان محبت و عنایت فرموده و به دلیل این که مسامحه ای در ذکر بسم الله درموقع اذ رمیت انجام شده! ایشان یعنی جناب شیطان، که معمولا در خانه علمائی مثل ما تردد دارند!! از فرصت حسن استفاده کرده و انداخته اند، ومارمیت کرده اند، وجماعتی از ما آخوندها و شماها را خلق نموده اند! وبخصوص بر خلاف سایر علما که در کارخانه و به صورت سری سری و اتوماتیک و گویا در انگلستان و در کارخانجات روایال و سلطنتی، به صورت جوجه های ماشینی ما رمیت میشدند و ساخته می شدند! ایشان، خود بنده را لطف کرده، و با دقت مخصوص و به صورت دست ساز ساخته اند،والبته بعد از پایان کار!این خلقت را به ریش پروردگار بسته اند تا باعث گمراهی مردم بشوند!، در هرحال مشغول صحبت بودیم و بنده داشتم این ماجرا را می شنیدم که: یکمرتبه حاج آقا احمد آقا ،در حالیکه با یک دست کامپیوتر هندی خودش را گرفته، و با دو تا دست دیگرش!بر سر و کله خودش می کوبید، و چشمهایش از شدت گریه در آن هوای سوزنده به طور عجیبی ! بخار می کرد، به طرف ما آمد و گفت: تماشا بفرمائید! که دوباره برادران و خواهران اطلاعاتی چه دسته گلی به آب داده اند! و چه خاکی بر سر ما نموده اند! بنده هم که هنوز از حالت تحیر،بخاطر نامه های مسعودین به خودم نیامده بودم! گرفتم کامپیوتر احمد آقا را! ومطالعه کردیم به اتفاق شیطان و آن تخم شیطان سه نفری!، و از شدت تحیر و تعجب، اضافه بر دودهائی که در اینجا به دلیل گرمی فوق العاده ازمنخرین و مقعدین و تمام منافذ فوقانی و تحتانی ما بیرون می آید، دود دیگری هم بر این نوع دودها اضافه شد، و از کله ما و شاخهای مبارک شیطان،دود تحیر و تاسف بلند شد! .
برادر عزیز!
آخر این کدام حمار طویل الگوشی ست، که گرفته این ترجمه مقاله خبرنگار نشنال پست را زده است در سایت ایران دیدبان!. این کدام گوساله گابی است، که مقاله ی کودکان جنگجو آن هم قسمت پنجمش را گرفته زده دراین سایت شریفی که، در طول ماه که می آید ومی رود، یک صد صد و پنجاه تائی مقاله می زند علیه این منافقین از خدا بی خبر! و وفادار ترین برادران و خواهران مزدور و جنایتکار شریف و زحمتکش ما از صبح الی شب و از شب الی صبح در آن دارند چیز می نویسند علیه این منافقین!.
بنده از همین جا حکم می کنم!دستگیرش کنید کسی که این کار را کرده است! این را بگیرید و بدهیدش به دست برادران وزارت اطلاعات ما ، یعنی خودتان بگیریدش و بدهیدش به دست خودتان!!تا مشخص بشود که ماجرا چه بوده است؟.
بنده در اینجا و در حالی که دستم از چاره کوتاه است! دچار این ظن و گمان هستم که، همانطور که ما تلاش کردیم برادر عزیزمان سعید کاناداچی که اگر چه فامیلش سلطان دارد ولی برای رد گم کردن است و ایشان بیشتر امامپور هستند را به عنوان نفوذی نظام به ترکیه فرستاده و او را به مجاهدین قالب بکنیم و نشد و آنها مع الاسف متوجه شدند و او را چرب نموده و همراه با یک بیلاخ منافقانه و ضد اسلامی !!این برادر شریف را به عنوان نفوذی به ریش ما بستند و به ما قالب نمودند!! اینها موفق شده اند شاید یک نفری را نفوذ بدهند در اینجا! تا ترجمه این مقاله را بزند در ایران دیده بان!! و زحمات ما را بر باد، و مع الاسف باد بر زحمات ما و شمابدهد. تمیدانم که چرا بنده بعد از مطالعه این مقاله بی اختیار به یاد والد مرحومم و خاطرات شیرین هندوستان افتادم.
بنده وقتی که طفل بودم و در هندوستان با ابوین خود در کلکته زندگی می کردم، گاهی اوقات که سوار بر فیل می شدیم تا به زیارت و به بنارس به تماشای مارگیری برویم، بنده بر پشت فیل از ترس خودم را خراب می کردم وابوی بنده به زبان نیمه هندی و نیمه عربی می فرمود: روحی جانکم !جدا که تغوط کرتاهه! ، حالا بنده هم به شما باید عرض بکنم که جدا که تغوط کرتاهه وبه ترکی هم اضافه می کنم که حقیقتا آفتابه گتیر!!
برادر عزیز!
.بنده از جنابعالی سئوال می کنم، که آیا شما این مقاله را مطالعه و قرائت فرموده اید؟. الان حدود چند ماهی است که اخوین ما و این برادرانی که با انجمنهای نجات کوشش می کنند جمهوری اسلامی را نجاتش بدهند، در بلاد غرب دارند شب و روز عرق می ریزند، و گاهی از شدت تلاش و زور زدن به بیمارستانها مراجعه نموده وفتق و برخی نقاط حساس را بخیه می زنند، که اثبات بکنند که: این منافقین از خدا بی خبر افراد را بزور نگهشان می دارند در عراق! و زندانشان می کنند! و ضرب و جرحشان می کنند! و نمونه هم این مسئله سمیه محمدی است، واین مقاله کذا و کذا!!. ولی با اینهمه تعب و رنج و زحمات عدیده و این عرقریزانها، این مقاله ملعون نشنال پست! چنان کاری انجام داد و چنان گلابی بر سر و ریش ما زد ،که باید هر کداممان چندین و چند بار باید دوش گرفته و غسلهای ترتیبی و ارتماسی بجا بیاوریم تا خودمان را تمیز بکنیم.آخر
مگر بنده سابق بر این، به سرکار و سایر برادران و خواهران تذکر نداده بودم که بیش از این تدبر و تامل و دقت بفر مائید!
مگر بنده بعد از مطالعه تعدادی از مصاحبه های آن افرادی که از تپف به ما ملحق شدند و در مصاحبه هایشان گفته بودند که:
این منافقین از خدا بی خبر ما را در ترکیه گول زدند و گفتند بیائید تا از عراق شما را بفرستیم خارجه! ولی لد الورود به قرارگاهشان اول پولهای ما را گرفتند!! و بعد سی چهل نفر!! ریختند بر سر ما و ما را به مدت شش ساعت با مشت و لگد زدند!! و بعد چند روز ما را آویزان کردند!! و بعد به ما تفنگ و فشنگ دادند و گفتند باید با جمهوری اسلامی بجنگید!! و ما هم اجبارا چندین سال ماندیم و جنگیدیم! مگر من با مطالعه این مصاحبه های عجیبه و غریبه به سرکار نامه ننوشتم که مواظب باشید و هوشیار باشید و اشتباه نکنید در اینگونه موارد.
مگر بنده به سرکار و سایر برادران ننوشتم که:
اول این که ازتندروی دوری نموده ورافت و رحمت اسلامی را مد نظر قرار بدید و از سنگسار معدودی از برادران خاطی و مخطی وغالبین و مغلوبین و فاتحین و مفتوحین و ناصرین و منصورین و ضاربین و مضروبین و قس علیهذه چلوگیری بفرمائید چون در شرایط اضطراردر تپف وضعیت متفاوت بوده و بعضی از علما هم نظراتی دارند در باب کراهت و نه حرمت بعضی چیزها در سفر، و اگر قرار بر سنگسار باشد خیلی از علما ئی هم که از بزرگان جمهوری ما هستند به قول عبید زاکانی ملعون! ، بجز زندیق بودن بندیق هم هستند که مدارکش هم برای روز مبادا در نزد برادران اطلاعاتی ما مستور و محفوظ است وبه خداوند متعال باید پناه برد که بنده و شما هم اگر در تپف بودیم و می خواستیم به جمهوری اسلامی بپیوندیم معلوم نبود چه بلایائی بر سر هم می آوردیم که استغفرالله ربی و اتوب الیه!!
مگر بنده با توجه به این مصاحبه ها نفرمودم که به فرموده برادرمان عصفور! یعنی گنجشک توجه بفرمائید که به او گفتند : منار به آنجایت و گنجشک عرض کرد : اولا که من از پیروان خط امام و از خردادی ها نیستم ثانیا تکلیف مالایطاق نفرمائید و سوما یک چیزی را بگوئید که بگنجد!!
مگر بنده تذکر ندادم که توجه بفرمائید که به سرنوشت آن برادر بسیجی دچار نشوید که پس از پایان جنگ تحمیلی و رهائی از زندانهای صدام حسین کافر عفلقی آمد پشت تلویزیون و در بیان جنایات بعثیون گفت: اینها در دوران اسارت ما ،یا ما را مورد تجاوزات مکرر، آنهم از نوع غیر اسلامی بعثی قرارمان می دادند، و یا اینکه شهیدمان می کردند، و چون متوجه شد بند را آب داده است اضافه کرد البته بنده از زمره کسانی بودم که شهیدم کردند!! .
با اشارات مکرر بنده مگر عرض نکردم که دروغ را البته باید گفت که این مساله از اهم مهمات در جمهوری ما هست و گفته اند که النجاه فی الکذب! ولی توجه بفرمائید که دائم الاوقات باید صد گرم دروغ را به حدود سیصد گرم دجالیت قاطی نموده، و روزی سه بار به خورد مردم داد تا باور بکنند. به عنوان مثال بنده فراموش نمی کنم که در دوران کودکی گاهی از اوقات بنده برای خرید نخود و کشمش از جیب والد مرحوم خودم مقداری پول خرده سرقت می کردم، و اما مقداری از این پول را در جیب همشیره یا اخوی خودم قرار می دادم، و بعد خود بنده همراه با ابوی دزدها را پیدا می کردیم و تنبیه شان می کردیم و بخاطر همین هم ابوی به بنده مقداری پول خرده جایزه می داد! راه کار این است برادران عزیز! نه این که یکی بیاید بگوید مرا اینطور و آنطور می کردند. حتی این آقاسید احمد آقا هم با تمام هوش و فراستش!! وقتی این مصاحبه ها را می خواند از خنده به پشت افتاده و ریسه غیر اسلامی می رفت. بنده خدمت سرکار نوشتم ما خودمان در این زمینه تجارب عدیده داریم! ما در جمهوری عدل اسلامیمان چندین ده هزار نفر را کتکشان زده ایم! وهزاران هزار نفر را کشته ایم !افراد را انواع تعذیبها نموده ایم !و از جمله آویزانشان کرده و می کنیم! ولی کدام حماری باور می کند که سی نفر آدم یک نفر را به مدت شش ساعت کتکش بزنند و طرف زنده بماند! و بیاید پشت تلویزیون بلبل زبانی بکند !!یا یک نفر را یکشبانه روزآویزانش بکنند و دستهایش کنده نشود!! و بعد از آن هم تفنگ و فشنگش بدهند تا برود و با جمهوری اسلامی بجنگد!!! و او هم بجنگد!! واقعا این مقالات و ربط و ارتباط مسائل عجیب و غریب این مصاحبه ها، بنده را به یاد افتادن کلنگ از آسمان و بوق زدن درشکه و غش کردن آفتابه و آیه الله شدن سید علی آقا !وحل مشکل تمدنه به دست جناب خاتمی می انداخت! و مگر بنده اینها را نگفتم و جنابعالی راه و روش دیگری در پیش نگرفتید! پس چطور شده که این مصاحبه کودکان جنگجو را می زنید که به قول دکتر ساعدی که بنده فیلم گاوش را به دلائل خاصی علاقمند بودم و مع الاسف عاقبت کافر شد زرتیشن بشویم و کلکمان کنده بشود.
بر این سابقه ما مدتهای مدیده است زور می زنیم و اعلام می کنیم و تبلیغ می کنیم و اعلامیه و اطلاعیه می دهیم که:
این دختر را به زور برده اند!
اما عجبا که در مقاله ملعونه کودکان جنگجو بنده میبینم که این خانم با تلفن با وکیل صحبت نموده که :
نخیر بزور نبرده اند و خودش رفته است!
ما عرض کرده بودیم:
ابوی ایشان راضی نبوده
ولی مقاله می گوید:
که نخیر والد ایشان راضی بوده است!
ما عرض کرده بودیم که:
آنجا به زور نگهش داشته اند.
ولی مقاله می فرماید که:
دولت کانادا گفته چون هفتصد و سی روز دور از مملکت بوده پناهندگی اش لغو شده!
ما عرض کرده بودیم که:
وکیل می خواهد بیاوردش ولی این منافقین از خدا بی خبر نمی گذارند.
ولی مقاله می فرماید که:
این خانم تلفنی گفته بنده مجاهدم و نمی خواهم بیایم!!
ما و پدر ایشان و تمام برادران و خواهران شریف و مزدورعرض کرده بودیم که:
این خانم گروگان است!.
و دادگاه فرموده:
حرف ما مفت است چون او خودش گفته مجاهد است!
ما عرض کرده بودیم که:
او سال دو هزار و چهار می خواسته بیاید!
و او خودش می گوید:
در سال 2006 نمی خواهد بیاید!!
خلاصه بر دارید و قرائت کنید این مقاله را تا ببینید ما چه چیزها معروض داشته بودیم و وکیل و روزنامه و دادگاه چه چیزها فرموده اند و همین جاست که بنده با دچار شدن مجدد به چیز گیجه واقعا نمی دانم چه باید کرد و چه نباید کرد فقط در این چیز گیجه، به ذهن بنده دائم خطور می کند که: یا این برادر یا خواهری که گرفته و این مقاله نشنال پست را زده نوعی از انواعی است که نفوذ نموده، و یا به دلیل اوضاع در هم و برهمی که وجود دارد ایشان هم بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی دچار چیز گیجه شده است و توجه ننموده است و گرفته است و این مقاله ملعونه را زده است. در هر حال تحقیق بفرمائید و در اسرع اوقات بنده را از نتیجه کار مطلع نموده و توجه کافی و وافی بفرمائید که این گونه آبرو ریزی ها مکررو متواتر نشود که در هر حال آخر و عاقبت روشنی در انتظار ما و شما نبوده و نخواهد بود و خداوند متعال مع الاسف فرموده است فسیعلم الذین ظلمو ای منقلب ینقلبون که معنی سهل آن اینست که فسیعلم الذین می کند خداوند متعال آدمهائی مثل بنده وشما را که چطور هتکشان را پتک خواهد کرد که انشالله بزودی واقع خواهد شد. موفق و موید باشند تمام خواهران و برادران.
روح الله الموسوی الخمینی(راحل)








No comments: