Wednesday, October 18, 2006

نامه ششم( 6) حضرت امام خمینی قدس سره


فرج الله خاکخور تهرانی (دال – میرک)
طنز
نامه ششم( 6) حضرت امام خمینی قدس سره
درباره مقاله سایت ایران دیدبان علیه نامه پنجم فرج الله خاکخور تهرانی
و تاکید موکد حضرت امام از عدم درگیری با طوایف خطرناک و کثیر العده خاکخورها!
بسمه تعالی
فرزند عزیزم
لکن امروز، بنده بر حسب عادت قدیمه، تازه خواب قیلوله را آغاز به ابتدا نموده بوده بودم ،و با کمال مسرت داشتم خوابی از ایام حیات پر برکت و رحمت خودم را مشاهده نموده می نمودم، و به رای العین، و رویای صادقه می دیدم، که چطور دارم احکام اعدام و تعزیز و تقتیل و قصاص وکشتار را صادر نموده و امضا و مهر می کنم و توسط شما نورچشمان عزیزم به اجرا می گذارم! و یک حالت فرح وسرور و بهجت و مسرت قلبی و ایمانی عجیبی داشتم در این گوشه اسفل السافلین و در عالم خواب، که مع الاسف دیدم کسی دارد مرا تکان می دهد!، که بنده بناچار از آن حالت خوش یقظه القیلول وضغضغه الشیطوربیرون آمده، و دیدم مثل اکثر اوقات آسید احمد آقا هست، که آمده اخبار تازه بیاورد، و اوقات بنده را تلخ بکند،که البته همین طور هم شد!.
حاج آقا احمد آقا، رقعه ای به بنده داد، که در آن رقعه بنده متوجه شدم که سرکار، خطا نموده واشتباه فرموده، وپای مبارک را از نعلین خود مع الاسف خارج نموده، و به کفش شخص علی الظاهر مشکوک الناحیه و مجهول الهویه ای، بنام فرج الله خاکخور تهرانی نموده اید! که مطالعه این رقعه، از جهات مختلفه و کثیره، باعث کدورت خاطر بنده گردید، که لاجرم از واجبات عینی دیدم، که بنده بعضی از نقاط مابین الکدوره را اشاراتی بکنم ،که امید بنده این است که سرکار متوجه گشته، و از این به بعد در موقع چیز نویسی بذل عنایت بفرمائید که گفته اند: العاقل یکفیه الاشاره! والجاهل لایکفیه المناره! که معنی اش این میشود که: برای برادر عاقلی مثل شما همین انگشت اشاره هم البته کفایت می کند، و خدا کند که کار به آن قسمت دوم نکشد که مشکلات عدیده ایجاد خواهد نمود.
امامساله و نکته اول، که سرکار باید مورد عنایت کثیره قرارش بدهید، این هست که راس مبارک را در زیر برف ننموده، و هر کس و ناکسی را، که دارد علیه بنده و سرکارچیز می نویسد، از بقایای این گروهکی که، بیست و چند ساله که می گوئیم بقایا!! و این بقایا همچنان زیتونه های بقایای ما را! ،گرفته است و دائم الاوقات لای تخته گذاشته و می گذارد، ومع الاسف ولمان هم نمی کند، ندانید و نخوانید، که در این جمهوری شریف! چنانکه خود سرکار بیش از بنده می دانید، اکثریت این مردم نمک ناشناس نامسلمان وکذا و کذا ،می خواهند به اسلام سیلی بزنند و سر به تن بنده و شما نباشد، و اگر مع الاسف یک دری بخورد به تخته ای! و یا یک توقی به تقی بشود!! و به قول علی پسر ابوطالب که به دست برادرمان ابن ملجم مجازات اسلامی شد،اگر آن روز «تغربلن غربله و تبلبلن بلبله» برسد ،سرکار باید مثل بنده رجاء واثق داشته باشید که این ملت کذا و کذا،چنان چوبی در تغربلن ما خواهد نمود و چنان بلبله!! من و سر کار را غربله خواهند نمود! که نه مسلمان بشنود و نه کافر ببیند!ومنجمله از عمامه بنده و سرکار برای بول و غایط بچه های شیر خواره خودشان پوشک درست خواهند نمود ،وبرای اینکه سر بنده و شما البته بی عمامه و دستار نماند،خشتک شما را بر سربنده و خشتک بنده را بر سر آن برادر عزیزخواهند کشید، و کارهائی با ما خواهند نمود، که عجالتا نگفتن آن از گفتن اش بهتر است و بگذاریم تا وقتش بشود و ببینیم چه خواهد شد البته. در ادامه عرایضم و برای اینکه سرکار متوجه وجه خطیر مساله بشوید و بدانید و آگاه باشید که، خدای ناکرده نباید با اشخاص مشکوک الهویه و خطرناکی، امثال این فرج الله خاکخور تهرانی شاخ بازی بکنید! و چیز مبارک خودتان را به خطر بیاندازید! باید توجه بفرمائید که، در همین تهران کذا و کذا، که به حول و قوه الهی، حدود چهارده پانزده میلیون نفوس به هم زده است، شما اگر بگردید به رای العین ملاحظه خواهید فرمود،و حدود ده دوازده میلیون آدم را از ذکور و اناث مشاهده خواهید کرد که، از دست شدائد و مصیبتهائی که بنده و شما بر سرشان نازل نموده ایم، به فرج الله،یعنی به یک فرجی از جانب الله! ، یعنی یک گشایشی از طرف خداوند متعال و یک فرج الهی، که البته همان سرنگونی جمهوری اسلامی است دل خودشان را امید می دهند!! و مع الاسف وقتی که خوب مداقه می کنیم می بینیم که عجبا که فامیل تمام اینها هم خاکخور تهرانی است!! و این مساله هم بسیار عجیب است! و هم بسیار خطیرکه توضیحش البته ازاهم مهمات و از اوجب واجبات است.
فرزند عزیزم باید توجه لازم را بفرمایند که این آدمهائی که عرض کردم همه آنها شده اند خاکخور تهرانی!، قبلا فامیلهاشان خاکخور تهرانی نبود! و اینها قبل از این که جمهوری منحوس ما بر سر کار بیاید!،اکثرشان به اندازه لازم آب می خوردند! و نان و گوشت و میوه جات می خوردند! و غلات و سبزیجات و بقولات و تره بار می خوردند! و گوشت مرغ و جوجه و گاو و گوسفند می خوردند! وخلاصه چیزهای مختلف الطعم واللون میخوردند!، و هر کدام هم فامیلشان با بقیه تفاوت داشت، ولی، خوشبختانه ما با عنایات اسلامی خودمان، و با جمهوری اسلامی خودمان،ما آمدیم تا اسلام این آدمها را درست بکنیم، آمدیم این آدمها را از دنیا پرستی دور نموده، وبه انها عنایت کردیم !و آنها را به معنویت و زهد و آخرت طلبی هدایت کردیم! ومنت بر سرشان گذاشتیم!و بحمدالله والمنه کاری نموده ایم که، تخم مرغ دو ریالی را بخرند دانه ای 200 تومان وشاکر هم باشند، و بعون الله تعالی نهایتا به روزگاری کشانده ایم و هدایت و ارشادشان کرده ایم ، که از شدت بیچارگی باید بروند خاک بخورند! و البته خداوند متعال را هم شکر بکنند! ، بنابراین جنابعالی توجه و عنایت بفرمائید، که این خاکخورهای کذا و کذا، در تهران طایفه بسیار بزرگی هستند که روز به روز هم بر تعدادشان دارد افزوده می شود، وبجز در تهران، در سراسر مملکت در همه جا هستند، ولازم است که مطلع باشید که، اکثریت قریب به اتفاق خاکخورهای تهرانی قرابت دارند با خاکخورهای اصفهانی، و خاکخورهای اصفهانی قرابت دارند با خاکخورهای بلوچستانی و کرمانشاهی و یزدی، و خاکخورهای بلوچستانی و کرمانشاهی و یزدی قرابت دارند با خاکخورهای خرا سانی و آبادانی و خوزستانی ولرستانی و کردستانی واینها همه قرابت دارند با سایر خاکخورها در سراسر این مملکت، که البته همه در سراسر مملکت از شدت فقر کارشان کشیده به خاکخوری و با هم فامیل شده اند!، والبته این قرابت می تواندآخر الامر خطر بزرگی برای جمهوری ما به وجود بیاورد،! یعنی در نهایت مواجه بشویم با شورش و انقلاب میلیونها خاکخور!! و بر اثر شورش خاکخورهادر سراسر مملکت، یکمرتبه ببینیم که جمهوری ما سر نگون شد و مع الاسف همشهریان عبید زاکانی هم از راه دارند میرسند! و آن وقت معلوم نیست که چه خاکی باید بر سر مبارک خودمان بریزیم.
بنده با این که اطمینان کافی دارم که سرکار به یمن خدمت به اسلام و مسلمین،مانند سایر برادران و خواهران مزدور، مشکلاتی از لحاظ حوائج مادی نداشته و لاجرم عنایتی به جداول قیمتها ندارید!! ولی علی ای حاله باید توجه بفرمائید در مملکتی که:
قیمت گوشت گوسفند، یعنی گوشت امثال بنده! کیلوئی 6400تومان است!، و قیمت گوشت گوساله یعنی امثال سرکار 6200 تومان است!، و گوشت مرغ 2000 تومان است!، و یک ظرف ماست 600 تومان! و یک شانه تخم مرغ 1800 تومان! و سیب کیلوئی700تومان! و پرتقال کیلوئی 1300 تومان! و لوبیا کیلوئی 1000 تومان! و پیاز کیلوئی 300تومان! و برنج داخله کیلوئی 1200 تومان! و کره کیلوئی 3500 تومان! و شیر لیتری 650 تومان! و ششصد گرم نان 40 تومان! و یک کیلو قند 1050 تومان! است،البته اکثریت قریب به اتفاق مردم این مملکت مجبور می شوند با این فرج الله خاکخور تهرانی کذا و کذای مجهول الهویه و مشکوک المذهب و المرام ، فامیل شده و اجماعا در نقاط مختلفه کشور خاک بخورند و خداوند متعال را شکر بکنند.
در توضیحا واضحا بیشتر این که، جنابعالی توجه بفرمائید که حقوق یک کارگر رسمی در جمهوری عدل اسلامی حد اکثر 155000 تومان و حقوق یک کارمند 200000 تومانست اگر این مردم کذا و کذا خاک نخورند چه بخورند؟ در مثل که مناقشه نیست، جنابعالی فرض را بر این بگیرید که، یک کارگر و زن و سه فرزندش تصمیم بگیرند برای رعایت حفظ الصحه و رعایت حیات وحش و محیط زیست بروند و از اعضای حزب سبزها شده، ومثل جد و جده مان در بهشت فقط تفاح یعنی از سیب درختی بخورند . سرکار محاسبه بفرمائید که هر نفر از آنها اگر در هر وعده سیصد و بیست و پنج گرم سیب که بخورند، این خانواده هر روزبه پنج کیلو سیب درختی نیاز دارد و محتاج است، که قیمت این زنبیل سیب پنج کیلوئی اجماعا می شود سه هزار و هفتصد و پنجاه تومان،این مبلغ را سرکارکه ضربدر سی بفرمائید می شود 112500 تومان مخارج غذای آنها!! در ماه و30750تومان می ماند برای مخارج اجاره خانه و ایاب و ذهاب و لباس و سایر چیزها !!. تازه همین حقوق را هم، اعلام شده که به بعضی ها ماههاست نداده اند، و همینطور خبر می رسد که دائم الاوقات! هزار نفر هزار نفر و ده هزار نفر ده هزار نفر دارند اینها را اخراج نموده، و از کار بیکار می کنند که خودتان از بنده بیشتر مطلع هستید! ، وهمینطور است که اینطور می شود که، در مقابله با این خاکخورها کار سخت و خطیر می شود. البته بنده اطلاع کامل دارم که در مقابله با این خاکخورهای کذا و کذا که خاک می خورند و البته اگر چه خطرناک است چندان اهمیتی ندارد!! فراوانی نعمت و ثروت در جمهوری ما قابل مقایسه با هیچ جائی نیست و نخواهد بود! چنانکه پسرآقا شیخ اکبر رفسنجانی با عرق جبین و کد یمین، یک قلم 15000000پانزده میلیون دلار در معامله با شرکت نفت نروژی عواید داشته است و البته در پرهیزگاری و خدا ترسی این جوان مانند والد مکرمشان نه جای شک است ونه محل تردید!. نمونه دیگر را از جناب واعظ طبسی که از عاشقان مخلص حضرت ثامن الائمه علی ابن موسی الرضاست مثال می آورم! ایشان که ملای زاهد و فقیری هست و دائما مشغول دعا و نماز و ذکر آخرت، یک قلم سرمایه 15000000000پانزده میلیارد دلاری بنیاد رضوی را در ید قدرت دارند و دائم الاوقات نیز خداوند متعال را شکر می کنند به طوریکه فرزند دلبندشان جناب حاج آقا ناصرآقا که شغل کوچکی هم به عنوان سر پرست منطقه آزاد تجاری سرخس دارند، در مرز ایران و ترکمنستان برای مراسم افتتاح مبلغ دو میلیون و سیصد هزار دلار از جیب مبارک و بخاطر خیرات و مبرات و خمس و ذکوه و رد مظالم وچیزهائی نظیر این می پردازند و گویا برای ایشان صیغه های نصرانیه از خارج کشور می آورند تا البته در مرحله اول آنها را به اسلام هدایتشان کنند. حالا اینها به کنار! بنده با خبرم که برادرانی مثل آقا محسن رفیقدوست که در اسلام و ایمان و زهد و تقوای ایشان شکی نیست با ثروت ناچیز 200000000 دویست میلیون دلاری خودشان وحاج آقا عسکر اولادی باثروتی که به دلیل کار شاق فروش نخود و لوبیا! به زحمت به 400000000چهارصد میلیون دلار می رسد در جمهوری ما با تمام زهد و فقر دارند در رفاه کافی زندگی خودشان را گذرانده و بجان بنده که بنیاد گذار این جمهوری هستم دعای خیر می کنند!.البته توجه دارید که حاج آقا محسن رفیقدوست، از آنجائی که علاقه به بهبود مریضهای اسلام دارند، و نیز علاقه دارند خانه سازی بکنند و سر پناه برای افراد بی خانه بسازند! این ثروت مختصر را از این طریق و از راه فعالیت در بنیاد نور و وارد کردن داروجات و شکر آلات و مصالح ساختمانیه و از راه حلال و طیب و طاهر کسب نموده اند.نمونه دیگر برادر آشیخ علی اکبر رفسنجانی است که با دانشی که در علم کیمیا و سیمیا و لیمیا دارند سر پرستی معادن مس را در کف با کفایت خودشان گرفته و در معادن مس توفیق یافته اند به کوری چشم دشمنان اسلام، مس را به طلا تبدیل نموده! و اخوی دیگر در رادیو تلویزیون مختصر پس انداز چند ده میلیون دلاری تهیه دیده اند! و اقوام و اقارب دیگرشان از جمله برادر عیال ایشان و عیال خواهر ایشان وعموزاده و خاله زاده و همشیره زاده ها و... زحمت کشیده و عرق ریخته و با صادرات پسته و ایجاد خطوط هوائی برای تسهیل مسافرت مستضعفین و تاسیس شرکتهای تولید اتوموبیلهای کره ای برای خدمت به درراه ماندگان و ابن السبیل، و تاسیس شرکتهای نفتی، و راه اندازی شرکت ایجاد مترو که تا کنون هفتصد میلیون دلار سرمایه به کار انداخته، از راه حلال ثروتی که کم کم دارد ارقامش سرگیجه می آورد تهیه بنمایند. فقیرترین عضو خانواده اکبر آقا البته پسر ایشان آقا یاسر آقاست که یک قلم سی هکتار زمین در لواسانات دارند ،که از قرار هر هکتاری چهار میلیون دلار می شود 120 میلیون دلار ناچیز! البته آقا یاسر آقا در بلژیک، درس تجارت خوانده و این مایملک ناچیز را از شدت علاقه به کودکان مملکت و تاسیس کارخانجات غذای کودک! و آب آشامیدنی،و ماشین سازی تهیه کرده است. حالا بگذریم از میلیاردها پولی که این خانواده شریف در بانکهای لوکزامبورگ و سوئیس به حساب مستضعفان سپرده اند تا انشالله در روز مبادا به مردم محتاج وفقیرکمک بنمایند، ونیز کنترل اسکله های تجاری مربوط به مناطق اقتصادی در خلیج فارس و تاسیس هتلهای زنجیره ای در تایلند و دوبی و گوا، و بسا تلاشهای تحسین انگیز دیگر که همه و همه شایسته سپاسگزاری است و نشان می دهد در این جمهوری اگر میلیونها میلیون خاکخور وجود دارد، در بنا و بنیان و در اساس اساسا فقری وجود ندارد!و حتی انسان مسلمان و مومن اگر همت بکند،در این مملکت می تواند بجای این که خاکخور شود و خاک بخورد، هر سه وعده صبحانه و نهار و شام خودش را طلا و جواهر بخورد، و کم هم نیاورد. بنده به همین مقدار توضیحات مختصراکتفا نموده، و بیشتر از این سرکار را به مجلات مختلفه اقتصادی و گزارشات متعدده از وضعیت اقتصادی خاکخورها و طلاخورها در جمهوری اسلامی احاله می دهم، و از جمله سرکار می توانید به مجلات اقتصادی و معتبر فوربس مراجعه بفرمائید و بدانید در مملکت چه خبرهاست! و جها و چها در جریانست، و مساله فقط مساله این گروهگ، و بقایای این گروهگ از خدا بی خبر منافقین نیست! و این فرج الله خاکخور خبیث هم از این بقایا نیست! که خاکخورها فراوان هستند، و به یمن آن رفاه اقتصادی عجیب و غریب طلا خورهای مومن و مسلمان است که، چنانکه اطلاع دارید بیش از سیصد هزار تن زن و دختر مومن و مسلمان خیابانی، در پایتخت و مرکز جمهوری اسلامی و مملکت شیعه اثنی عشری ما و جود دارد، که هر روز هم دارد با پیشرفتهای این جمهوری! بر تعدادشان افزوده می شود، و اینها هم همه البته، از قوم و قبیله خاکخورهای ملعون هستند، که نمی توانند با معنویت و ایمان اسلامی خودشان را کنترل نمایند، و خاک بخورند و خدا را شکر کنند وبرای خرید نان و شیر و پرداخت بهای آن است که اینها مع الاسف می آیند در خیابانها، و آبروی اسلام را می برند. اینطور هست که بنده سرکار را توجه می دهم که،در چنین مملکتی و چنین وضعیتی! بنده و سرکار و سایرمسئولان نظام، از آسید علی آقا گرفته، تا آقا محمود آقا، با ایمانی اسلامی گرفته ایم و روی سرنیزه نشسته ایم!! و این سرنیزه همان شرایطی است که خدمت شماعرض کردم ،وسرکار عنایت دارید، که البته می شود بر سریک نیزه یک مدتی تکیه کرد، ولی نمی شود روی آن به نشست که خوف آن هست که، یکمرتبه آن سرنیزه از نواحی تحتانی وارد بشود و از نواحی فوقانی خارج بشود که اگر چه این عمل جایز نیست ،البته همین طور هم خواهد شد و این بقایای گروهک منافقین هم از آنجا که در اساس تکیه شان را بر خلاف من و شما که داده ایم به آن سرنیزه، داده اند به این خاکخورهای خبیث، و ازآن اول کار هم می خواستند کارها بیفتد به دست جماعات ملعون خاکخور، وما نگذاشتیم و نپذیرفتیم، وبه همین دلیل هم آنها را گرفته و کشته و می گیریم و می کشیم، اینطور نیست که از بین بروند که تا این خاکخورها هستند این منافقین از خدا بی خبر از بین نمیروند علی ایحاله انقلابی خواهد شد که به طور جمیع الاطراف ترتیبات ما را مرتب خواهد نمود وخیال سرکار راحت باشد که به حول و قوه الهی این ما هستیم که علیرغم ثم استقامو،آخر الامربه طور قوی و محتوم زرتیشن خواهیم شد و زحمت را کم خواهیم کرد. در رقعه سرکار یک مطالب و نکات دیگری هم در باره لمپن بازی و این چیزها وجود داشت و ملاحظه شد که به دلیل طول مطلب بنده سعی می کنم در نامه بعدی سرکار را در جریان قرار بدهم و شما را هدایت بفرمایم که گفته شده است هدایه الجهلاء بالجهلا من اهم وظایف السفهاء والحمقاء و ثم استقاموا حتی زرتیشن جمیعا من الصغیر و الکبیر!
روح الله الموسوی الخمینی (راحل)

No comments: